زبانحال امام باقر علیه السلام قبل از شهادت
شاعر : سید پوریا هاشمی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : غزل
چشمهای ترم از کودکیم تر شده است زندگی نامۀ من داغ مکـرر شده است
بدن لاغـر و این قـامـت خـم شاهد که روزها با چه غم دل شکنی سر شده است
گاه میسوزم و گهگاه به خود میپیچم سوختن ارث من از روضۀ مادر شده است
رد زنجیر و طناب است به دستم یعنی خاطرم از سر بازار مکدر شده است
دم آخـر هـمـۀ اهـل و عـیـالم هـسـتـند شهر از ماتم این فاجعه محشر شده است
زهر امروز مرا از نفس انداخت ولی قاتلم زهر نه یک علت دیگر شده است
بین بستر چـقـدر زار زدم وای حسین روضهها در نظرم خوب مصوّر شده است
باز انـگـار که با چـشـم خودم میبـینم زینت دوش نبی طعمۀ لشگر شده است
باز انـگـار که با چـشـم خودم میبـینم ته گـودال گل فاطمه پـرپـر شده است
باز انـگـار که با چـشـم خودم میبـینم قسمت گردن او کندی خنجر شده است
باز انـگـار که با چـشـم خودم میبـینم نوک هر نیزهای آمادۀ یک سر شده است
سوخـتـم پـای غـم آن شه افـتـاده نفـس همدم هر سحرم خونه جگر بوده و بس
|